سوگندخانم تولدت مبارک
سوگندخانم اگه به خاطر شما نبود مامانم مثل همیشه ترجیح می دا د تو خونه بمونه و به مهمونی نره تا ایشالا وقتی که من بزرگتر شدم اونوقت تلافی کنه البته فکر نکنین من اذیتش میکنم نه اصلا اینطور نیست!!!!!!!! حالا من کارهای دیشبم رو می گم اونوقت شما قضاوت کنید که من ......... اول که به مجلس عقیقه شما تشریف فرما شدم انگار نه انگار که مهمونیه و باید پهلوی مامانم بنشینم همچنان راه می رفتم و گاهگاهی هم بدو بدو می کردم که ناگهان ( چشمتون شب بد نبینه ) ...
نویسنده :
امیرمهدی و مامان
18:22